کد مطلب:225124 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:228

اشعار بلاغت آثاری که از صاحب بن عباد و غیره در مدح آن حضرت مسطور است
اگر چه مدایح و قصاید و اشعاری كه از زمان حضرت رضا علیه السلام تا كنون كه روز چهارشنبه دوازدهم شهر شوال المكرم سال یك هزار و سیصد و بیست و هفتم هجری نبوی صلی الله علیه و آله می باشد بالسنه ی مختلفه و بیانات متفاوته به عرض رسیده است اگر بخواهند تدوین نمایند و آن نسخ كثیره را به یك جای فراهم نمایند كتابهای بزرگ خواهد شد و مجلدات كثیره را كامل خواهد ساخت لكن ازین جمله برحسب پاره مناسبات و جهات به اشعار پاره ی كسان اشارت می شود و در عیون اخبار این اشعار ارادت و فصاحت آثار را از صاحب كافی و وزیر دانشمند عالم وافی صاحب بن عباد می نگارد:



یا سائرا وافدا الی طوس

مشهد طهر و ارض تقدیس



ابلغ سلامی الرضا و حط علی

اكرم رمس لخیر مرموس



و الله و الله حلفة صدرت

من مخلص فی الولاء مغموس



انی لو كنت مالكا اربی

كان بطوس الفناء تعریسی



و كنت امضی الغریم مرتحلا

منتسفا فیه قوة العیس



لمشهد بالذكاء ملتحف

و بالسنا و الثناء مأنوس





[ صفحه 114]





یا سادتی و ابن سادة ضحكت

وجوه دهری بعقب تعبیس



لما رأیت النواصب انتكست

رایاتها فی زمان تنكیس



صدعت بالحق فی ولائكم

و الحق مذ كان غیر منحوس



یابن النبی الذی به قمع

الله ظهور الجبابر الشوس



و ابن الرضی الذی تقدم فی

الفضل علی البزل القناعیس



و حایز الفخر غیر منتقص

و لا بس المجد غیر تلبیس



ان بنی النصب كالیهود و قد

یخلط تهویدهم بتمجیس



كم دفنوا فی القبور من نجس

اولی به الطرح فی النواویس



عاملهم عند ما ابا حته

فی جلد ثور و مسك جاموس



اذا تأملت شوم جته

عرفت فیها اشتراك ابلیس



لم یعلموا و الاذان یرفعكم

صوت اذان أم قرع ناقوس



انتم حبال الیقین اعلقها

ما وصل العمر حبل تنفیس



كم فرقة فیكم تكفرنی

ذللت هاماتها بفطیس



قمعتها بالحجاج فانخذلت

تجفل عنی بطیر منحوس



ان ابن عباد استجار بكم

فما یخاف اللیوث فی الخیس



كونوا ایا سادتی وسائله

یفسح له الله فی الفرادیس



كم مدحة فیكم یحبرها

كانها حلة الطواویس



و هذه كم یقول قارئها

قد نثر الدر فی القراطیس



یملك رق القریض قائلها

ملك سلیمان عرش بلقیس



بلغه الله ما یؤمله

حتی یزور الامام فی طوس



و نیز این قصیده را در عیون اخبار از صاحب الجلیل كافی الكفاة صاحب بن عباد علیه الرحمة و المغفرة الی یوم التناد در مدح حضرت ابی الحسن الرضا صلوات الله علیه نگاشته است:



یا زائرا قد نهضا

مبتدرا قد ركضا





[ صفحه 115]





و قد مضی كانه

البرق اذا ما اومضا



ابلغ سلامی زاكیا

بطوس مولای الرضا



سبط النبی المصطفی

و ابن الوصی المرتضی



من حاز عزا اقعسا

و شاد مجدا ابیضا



و قل له من مخلص

یری الولا مفرتضا



فی النفس نفح حرقة

تترك قلبی حرضا



من ناصبین غادروا

قلب الموالی ممرضا



صرحت عنهم معرضا

و لم اكن معرضا



نابذتهم و لم ابل

ان قیل قد ترفضا



یا حبذا رفضی لمن

نابذكم و ابغضا



و لو قدرت زرته

و لو علی جمر الغضا



لكننی معتقل

بقید خطب عرضا



جعلت مدحی بدلا

من قصده و عوضا



امانة موردة

علی الرضا لیرتضی



رام ابن عباد بها

شفاعة لن تدحضا



از این پیش در ربع اول از مجلدات مشكوة الادب كه در ترجمه و شرح تاریخ وفیات الاعیان مرقوم داشته ایم به شرح احوال صاحب كافی و وزیر وافی ابوالقاسم اسمعیل بن ابی الحسن عباد طالقانی وزیر ابی منصور مؤید الدوله دیلمی و ابی الفتح علی بن ابی الفضل بن عمید و مراتب فضایل وجود و عطا و مؤلفات وی اشارت نمودیم و باز نموده شد كه ولادت این صاحب جلیل در شهر ذی القعده سال سیصد و بیست و ششم هجری در شهر اصطخر و وفاتش در سال سیصد و هشتاد و پنجم در شهر ری و مدفنش در اصفهان بود و ابوجعفر ابن بابویه قمی علیهما الرحمة كتاب عیون اخبار را برای آن صاحب مفاخر شعار تألیف كرده است و با حضرت امام رضا علیه السلام بسیار قریب العهد هستند و با قرب عهد و زمان بصیرتی كافی و اطلاعی وافی حاصل می شود.



[ صفحه 116]



و در این اشعار مسطور اشارت رفته است كه با آن حضرت غدر ورزیدند و قلب موالی و غلامان آن حضرت را از شهادت آن حضرت به زهر جانگداز به آتش فروزان بسوختند در عیون اخبار از عبدالله بن فضل هاشمی مروی است كه گفت حضرت ابی عبدالله علیه السلام فرمود «من قال فینابیت شهر بنی الله تعالی له بیتا فی الجنة» هر كسی در شأن ما یك بیت شعر بگوید خدای تعالی یك خانه در بهشت از بهرش بنا نماید و هم از علی بن سالم از پدرش مروی است كه حضرت ابی عبدالله سلام الله علیه فرمود «ما قال فینا قائل بیتا من الشعر حتی یؤید به روح القدس» تا كسی مؤید نباشد به روح القدس در حق ما بیتی از شعر نمی سراید.

شاید یكی از معانی این باشد كه در آن حال كه زبان بشعری در مدح ما گشایند البته به روح القدس مؤید می شوند و به فیض تأیید او سخن می كنند و گرنه هر زبانی لایق مدح ما نیست چنانكه در حق حسان بن ثابت شاعر انصاری نیز همین گونه فرمودند كه مادامی كه ما را مدح می كند روح القدس با اوست پس اگر منافقی هم مدح امام علیه السلام را نماید در آن حال كه طبعش متوجه مضامین مدیحه است روح القدس با اوست زیرا كه توجه او از عالم نفاق به عالم مدح و وفاق اتفاق گرفته است و چون از آن بزرگوار فراغت یافت و بعالم خود پرداخت روح القدس از وی مفارقت نماید.

پس می توان گفت اگر كسی در هجو مؤمنی توجه نماید د رآن حال با شیطان هم عنان و هم خیال است و چون بازگشت از وی باز می گردد و نیز برای هر بیت شعری به خانه در بهشت عوض می دهند و ازین است كه حضرت امام حسن علیه السلام اشعاری را كه عمرو بن عاص در مدح علی علیه السلام به عرض رسانیده بود و دوازده بیت بود از وی بمبلغی بخرید زیرا كه چون او را راهی به بهشت نیست ذیحق نگردد.

اما در این حدیث كه در عیون اخبار از حسین بن جهم مروی است كه گفت از حضرت رصا سلام الله علیه شنیدم فرمود «ما قال فینا مؤمن شعرا یمدحنا به الا بنی الله له المدینة فی الجنة سبع مرات یزورها فیها كل ملك مقرب و كل نبی مرسل»



[ صفحه 117]



هیچ مؤمنی شعری در مدیحه ما به عرض نرساند مگر اینكه خداوند تعالی بنا نماید برای او شهری در بهشت كه هفت برابر دنیا باشد و زیارت كند آن مؤمن را در آن شهر هر فرشته ی مقرب و پیغمبری مرسل.

پس معلوم می شود كه این عوض برای مؤمن است لكن با وسعت كرم ممدوح نیز منافی نیست چه غیر مؤمن نیز از جایزه بی نصیب نیست منتهای امر این است كه او را یك خانه و مؤمن را یك شهری با این اوصاف در بهشت بدهند و هم ممكن است كه عاقبت امر او به خیر باشد و نیز ممكن است مؤمن شود و درگذرد و اگر منافقی شقی باشد چنانكه مأمون نیز در حق حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اشعار مدیحه عرض كرده است اگر چه خودش مستحق جهنم است شاید همین ابیات را در بهشت داشته باشد و نصیبه دریابد و از عذابش كاسته شود و الله تعالی اعلم.